قاصدک

قاصدک غم دارم  

غم آوارگی و دربدری       غم تنهایی و خونین جگری   

مادر من غم‌هاست      مهد و گهواره‌ی من ماتم‌هاست 

قاصدک وای به من ! همه از خویش مرا می‌رانند  

همه دیوانه و دیوانه‌ترم می‌خوانند  

مادر من غم‌هاست      مهد و گهواره‌ی من ماتم‌هاست 

قاصدک دریابم ! روحم عصیان‌زده و طوفانی است  

  آسمان نگهم بارانی است 

قاصدک غم دارم ! غم به اندازه‌ی سنگینی عالم دارم  

قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی  

و به تنهایی خود در هوسی عیسایی 

و به عیسایی خود منتظر معجزه‌ای غوغایی 

قاصدک حال گریزش دارم     می‌گریزم به جهانی که در آن مستی نیست  

پستی و مستی و بدمستی نیست 

می‌گریزم به جهانی که مرا ناپیداست 

 

شاید آن نیز فقط یک رویاست ...

نظرات 1 + ارسال نظر
میلاد لیراوی دیلمی 1387/09/07 ساعت 11:24

سلام میخواستم ببینم چطوری وبلاگتو به روز میکنی برام توضیح بدی ممنون میشم
راستی وبلاگ قشنگی داشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد